یکشنبه 27 دیماه 1388
دخترها هفته آینده 10 ماهه می شوند. آرزین تا 5 قدم راه می رود و عاشق پنگوئنی راه رفتن خودش است. پارمین دستش را می گیرد به مبلها، دیوار، کابینتها و خلاصه هر چیزی و دور خانه دور می زند. هنوز دندان در نیاورده و آرزین همان 2 دندانی که در 7 ماهگی درآورد را دارد. هر دو عاشق غذا خوردن با دست هستند و تقریبا همه چیز را امتحان کرده اند ( به غیر از خوردنی های خیلی ممنوع)
آرزین همه چیز را توی دهانش می کند از جمله کفش، گوجه نشسته، ریشه های فرش، کاغذ، دستمال کاغذی، اسباب بازیهای رادین و خلاصه هر چیزی. اما پارمین کمتر چیز در دهانش می کند فقط عاشق دستمال کاغذی است که اگر پیدا کند با ملچ و ملوچ آنرا می خورد. آرزین ماما، بابا، نه نه، و مَ مَ (من من) می گوید و پارمین دا دا، دَه (دالی)، ماما و بَ بَ (بابا)
هنوز پرستار ثابتی پیدا نکرده ایم و بطور متوالی پروسه مصاحبه، انتخاب پرستار، یاد دادن کارها، تسویه حساب و گشتن دنبال پرستار در خانه ما تکرار می شود.
این هم چندتا عکس قدیمی از دخترها
مامان و بابای بی اتاق و بچه ها